فاصله بین طیف قالیبافان و تندروها به دلیل مطالبات نسل جوان است/در لباس انقلابی گری بحران ایجاد می کنند/صدای جوانان به گوش نمی رسد.

فاصله بین طیف قالیبافان و تندروها به دلیل مطالبات نسل جوان است/در لباس انقلابی گری بحران ایجاد می کنند/صدای جوانان به گوش نمی رسد.

روز جدید : طبیعتا کسانی که لباس انقلابی می پوشند اما حرف های فراانقلابی می زنند به دلیل افزایش دوقطبی شدن و ایجاد بحران مورد انتقاد قرار می گیرند اما نخبگان در این مرحله باید از همان روز اول که نظرشان را بیان می کنند مردم را به آرامش دعوت کنند. و التهاب را کاهش داد.

جواد مرشیدی: سعید آجرلو، فعال سیاسی اصولگرا و سردبیر سابق مجله مصلط و مدیرمسئول روزنامه صبح نو در گفت و گو با خبرگزاری خبرآنلاین با موضوع «ریشه حوادث مهر 1401» می گوید: «ما باید به نهادها و احزاب مدنی و سیاسی نگاه کرد، مانند ما باید نهادهای میانجی بین مردم و دولت را تقویت کنیم، همچنین بحث گفت‌وگو با نسل جدید و قانع‌کردن و اذعان به دغدغه‌ها و سخنان آن‌ها امری بسیار جدی است. این گفتگو در ذهن شما می گذرد:

ریشه اتفاقات اخیر را در چه می بینید؟ آیا پیشرفت و فاصله بین شعارهای اقتصادی و اجتماعی را می بینید؟

به نظر من این موضوع دو وجه دارد یکی اقتصادی و دیگری فرهنگی و ذهنی. واقعیت این است که رشد اقتصادی در چند سال گذشته خوب نبوده است و مهمتر از آن، موضوع تورم و کاهش ارزش پول ملی بسیار مشکل ساز شده و کار را برای طبقه متوسط، متوسط ​​رو به پایین و پایین جامعه سخت کرده است. کلاس برای کسب درآمد البته فشار حداکثری در دوره ترامپ نقش زیادی در کوچک شدن و ضربه زدن به اقتصاد ایران داشت. دیگری بحث فرهنگی و بحث های ذهنی است که با ادبیات جدیدی به نام دهه 80 مواجه هستیم که این اعتراضات را آغاز کرد. به نظر می رسد رابطه دهه 80 با نسل های گذشته ایران به دلایل موجهی به هم مرتبط نیست و درک آنها از ارزش ها بسیار متفاوت است. اینجا ما شکاف نسلی داریم، البته همه دهه 80 اینطور نیست، چون دهه 80 را داریم که با ارزش های ملی و مذهبی پیوند قوی دارد، مشکل بعدی بحث شبکه های اجتماعی است، چون نسل جدید به تعبیری بچه های شبکه های اجتماعی. در شبکه های اجتماعی مدیریت با سبک زندگی غربی تعریف می شود. به همین دلیل است که ما یک شکاف نسلی و شکاف بین ارزش ها و باورها داریم. آنها می خواهند هویت خود را بیان کنند، شنیده شوند و شناخته شوند. این اتفاق بعد از فوت خانم مهسا امینی افتاد. در مورد قسمت دوم سوال شما باید بگویم که ریشه اصلی این اتفاق کاملا به شعارهای اجتماعی مربوط می شود و در کنار آن اقتصاد است. شاید بتوان گفت دلایل اقتصادی در ضمیر ناخودآگاه این اعتراضات نهفته است، اما آنچه در ابتدا مردم می خواستند به آن بپردازند مشکلات اجتماعی و فوت خانم امینی بود که در شعارها مشاهده می کنید. بنابراین شاید محدود کردن خود به این شعارها برای تحلیل مشکل کافی نباشد.

به نظر شما خواسته های این معترضان چیست و آیا همه این معترضان یکسان هستند؟

خیر؛ آنها اشکال مختلفی دارند، یعنی اتفاقاتی که در روزهای اول افتاده با اتفاقاتی که حداقل در هفته گذشته رخ داده متفاوت است. در روزهای اول هم دلسوزی نسبت به این اتفاق وجود داشت، اما با پیشروی مشکل، افرادی که شبکه های سازمان یافته داشتند وارد این موضوع شدند و اساساً اعتراضات را تبدیل به اغتشاش کردند و به سمت ساختارشکنی و رفتارهای خشونت آمیز رفتند.

چرا بر اساس وعده های داده شده، قانون محل طرح اعتراض و مفاد مربوطه را مشخص نکرده است؟

بر اساس اصل 27 قانون اساسی سازماندهی اعتراضات در نظام سیاسی برای رفع اعتراضات در نظام امری طبیعی است. شکی نیست که در این بخش نیازمند آئین نامه اجرایی و قوانین پایین دستی هستیم و دیدید که روسای سه صنعت این موضوع را برجسته کردند، اما نحوه اجرای آن یک بحث کاملاً تخصصی و طبیعی است که شاید به اختصار اتفاق نیفتد. راه حلی برای آن پیدا کرد. بخشی که مربوط به میدان است و اتفاقاتی که در خیابان ها افتاد، طبیعی است که هر چه جلوتر می رفتیم، جداسازی این دو دشوارتر می شد و همه معتقدیم افرادی که قصد تخریب سازه را ندارند و فقط با کسانی که این کار را به صورت حرفه ای انجام می دهند اعتراض داشته باشید. هر چه بیشتر بتوانیم مهارت خود را در رفع این دو موضوع افزایش دهیم، رویکرد آسان‌تر خواهد بود. البته یک راه حل این است که با سپردن مسئولیت اعتراضات و سازماندهی آنها به احزاب، امنیت اعتراضات را سپردن کنیم. من فکر می کنم ما باید بتوانیم یک راه حل ساختاری برای این موضوع پیدا کنیم.

ما با یک سری دوقطبی سازی ها مواجه بودیم، نقش نخبگان حاکم تحت عنوان انقلابی گری و عدم حاکمیت در این زمینه چه بود؟

طبیعتاً کسانی که لباس انقلابی می‌پوشند اما حرف‌های ابرانقلابی می‌زنند، به دلیل افزایش دوقطبی‌سازی و ایجاد بحران مورد انتقاد قرار می‌گیرند، اما نخبگان در این مرحله باید ضمن ابراز عقیده، مردم را به آرامش دعوت کنند. و کاهش التهاب، آنها می توانند انتقاد خود را از اعتراضات با نگرانی در بخش اجتماعی برای جلوگیری از التهاب بیشتر تشخیص دهند. یعنی اگر فردی ملبس به لباس انقلابی سخنان رادیکال و تند درباره قطبی شدن گفته است، باید خلاف منافع ملی عمل کرده باشد و مقصر است که مشکل ایجاد کرده است که به نظر من نباید از آن چشم پوشی کرد. این موضوع را باید در آسیب شناسی موضوع دید چون نخبگان، سلبریتی ها و سلبریتی هایی داشتیم که از همان روزهای اول می توانستند با اعتراض و همدردی فضا را آرام کنند.

با در نظر گرفتن تجربه سال های 88، 96 و 98، برای برون رفت از بحران چه باید کرد؟

ما نیازمند تقویت نهادها و احزاب مدنی و سیاسی به عنوان نهادهای میانجی بین مردم و دولت هستیم، بحث کارآمدی، حل مشکلات اقتصادی و رفاهی موضوع مهمی است، بحث گفت‌وگو با نسل جدید و قانع‌کردن و اذعان به دغدغه‌های آنان و کلمات یک مسئله است او خیلی جدی است. همچنین باید تاریخ و موقعیت ایران را یک بار برای همیشه توضیح دهیم. چند نفر از جوانان ما می دانند که وضعیت ما در سال 1301 در آستانه سلطنت پهلوی با سال 1401 متفاوت است؟ یعنی ما رویکردی بلندمدت و فرآیندی به موضوع ایران نداریم، بلکه آن را یک پروژه کوتاه مدت می دانیم. نسل جدید ما به دلیل کوتاهی نهادهای آموزشی، فرهنگی و حتی رسانه ای نتوانستند این ارتباط را برقرار کنند و نه حرف درستی به آنها گفته شد و نه صدایشان شنیده شد، پس باید این ارتباط برقرار شود.

دیدگاهتان را بنویسید