قانون اساسی با رفراندوم قابل تغییر است

قانون اساسی با رفراندوم قابل تغییر است

روز جدید اصولگرایان معتدل این روزها از لزوم تغییر قانون اساسی و جمهوری دوم صحبت می کنند. به نظر می رسد محمدرضا باهنر، علی لاریجانی و حسن روحانی از مهم ترین افرادی هستند که ضرورت تغییر قانون اساسی را درک کرده و از این رو به دنبال تبدیل این ایده به یک پارادایم مسلط در فضای سیاسی کشور هستند. واکنش اصلاح طلبان که همواره بر تغییر قانون اساسی تاکید داشته اند و از سوی دیگر زمینه های لازم برای این امر وجود دارد یا خیر، چه خواهد بود موضوعی است که وی در گفتگو با اسماعیل گرامی مقدم به تحلیل آن پرداخته است. ، نایب رئیس حزب اعتماد ملی. گرامی مقدم معتقد است: «اگر اصلاح طلبان معتقد باشند که قانون اساسی بر اساس خواسته مردم تغییر می کند، در چنین شرایطی قطعا از این تغییرات استقبال خواهند کرد. اصلاح طلبان تا زمانی که مبنای تغییر قانون اساسی قرار نگیرد از تغییر قانون اساسی حمایت نمی کنند، بلکه به دنبال استفاده از امکانات موجود در قانون اساسی هستند که تاکنون مورد غفلت قرار گرفته است. در چنین شرایطی اگر نهادهای نظارتی سلیقه سیاسی خود را کنار بگذارند و عدالت را بین جریان های سیاسی برقرار کنند، می توان به تغییرات مثبت در قانون اساسی خوش بین بود. ماحصل این گفتگو را در ادامه می خوانید.

مفهوم “جمهوری دوم” که امروزه توسط برخی اصولگرایان معتدل به کار می رود به چه معناست؟ جمهوری دوم چه توسعه ای را در دستور کار خود قرار داده است؟

مفهوم «جمهوری دوم» که این روزها از سوی افرادی چون آقای باهنر از اصولگرایان معتدل مطرح می شود، مفهوم جدیدی نیست و در گذشته به دنبال اصلاح طلبان بوده است. این مفهموم جدیدی نیست. اصلاح طلبان در گذشته همواره به دنبال اصلاح ساختارها و اصلاحات در قانون اساسی بوده اند و امروز نیز چنین است. اصلاح طلبان خواستار به روز بودن قانون اساسی و استفاده بهینه از امکانات آن بودند و همواره تاکید داشتند که ظرفیت هایی که در قانون اساسی وجود دارد و بهینه نیست، بهینه شود. اصلاح طلبان بارها این درخواست را مطرح کرده بودند و هزینه های زیادی برای آن پرداخته بودند. آقای باهنر و سایر دوستانی که این موضوع را مطرح می کنند از جریان اصلاحات برای تغییر قانون اساسی با مشارکت مردم حمایت می کنند. آنچه در این زمینه حائز اهمیت است این است که امروز افرادی از لزوم تغییر قانون اساسی صحبت می کنند که زمانی از همین قوانین برای رد رقبای سیاسی خود استفاده می کردند و از این موضوع خوشحال بودند. افرادی مثل آقای باهنر و دوستانش نیازی به تغییر قوانین احساس نمی کردند تا اینکه همان قوانین از آنها پیشی گرفت و اجازه شرکت در انتخابات را به آنها داد. اما زمانی که این قوانین در مورد آنها اعمال شد، آنها تصمیم گرفتند که این قوانین باید تغییر کنند. آنها هنوز توضیحات کافی در مورد مفهوم جمهوری دوم نداده اند، دقیقاً منظورشان چیست؟ اما تصور من این است که منظور این افراد تغییر قانون اساسی است. متمم قانون اساسی نیز الزامات و زیرساخت هایی دارد که هنوز ایجاد نشده است. نکته مهم در این زمینه این است که اگر قانون اساسی توسط همین مردم و با همان ایدئولوژی تغییر کند و به خواسته های مردم توجه نشود، همان ظرفیت قانون اساسی که وجود دارد را از دست خواهیم داد.

اگر این اتفاق بیفتد و قانون اساسی توسط این افراد تغییر کند، تبعات سیاسی و اجتماعی چه خواهد بود؟

هیچ بحثی مبنی بر نیاز به تغییر قانون اساسی وجود ندارد و این ضرورتی است که اصلاح طلبان مدت هاست نسبت به آن هشدار داده اند. با این وجود، یک نکته مهم این است که چه کسی تغییر را انجام می دهد و به جای قوانین موجود، چه قوانینی در نظر گرفته می شود. آیا قوانین متحجر و بازگشت به گذشته باید در دستور کار قرار گیرد یا قوانین مدرن و متناسب با جامعه امروز در نظر گرفته شود؟ این یک مسئله حیاتی است. صرفاً به دلیل نیاز به بازنگری در قانون اساسی نمی توان تغییراتی ایجاد کرد، بلکه باید زیرساخت ها و چشم اندازهای آن شناسایی و سپس آن تغییرات انجام شود. اگر اصلاحیه قانون اساسی در راه است و قوانینی که مانع آزادی های مدنی و مشارکت عمومی می شوند حذف شوند، به جای آن از قوانینی استفاده می شود که آزادی های مدنی و سیاسی را افزایش می دهد و زمینه مشارکت اجتماعی را فراهم می کند. من معتقدم قانون فعلی ما ظرفیت لازم برای تغییر و آزادی را دارد. مشکل اصلی برداشت ها و اجرای قانون این است که ما با چالش های جدی مواجه هستیم. این یک سوال مهم است. وقتی حتی دموکراتیک ترین قوانین هم وجود دارد اما به خوبی اجرا نمی شود یا سلیقه های سیاسی اجازه اجرای این قوانین خوب را نمی دهد، مشکل را حل نمی کند و ممکن است مشکلات جدیدی به وجود بیاید. اگر می خواهیم قانون اساسی را تغییر دهیم، ابتدا باید برای ملاحظات زیرساختی آنها آماده شویم. پس از ایجاد زیرساخت، می توان قوانین را تغییر داد. واقعیت این است که من معتقدم در شرایط فعلی هیچ زمینه و زیرساختی برای تغییر قانون اساسی در کشور وجود ندارد و بنابراین هنوز برای آن زود است. ما هنوز از مسائل مهمی که در قانون اساسی وجود دارد و می تواند در شرایط امروز اعمال شود و مشکلات جامعه را حل کند، استفاده نکرده ایم. نمونه بارز آن برگزاری همه پرسی در مورد موضوعات بحث برانگیز است. در دهه های اخیر توانسته ایم در مورد برخی مسائل مهم و کلیدی کشور رفراندوم برگزار کنیم و با نظر مردم پیش برویم. اما در عمل این اتفاق نیفتاد. نکته مثبت این موضوع از سوی اصولگرایان مطرح شد که تا دیروز با استناد به همین قانون رقبای سیاسی خود را از صحنه حذف کردند. این موضوعی است که باید آن را به فال نیک گرفت.

چرا اصولگرایان از تغییر قانون اساسی صحبت می کنند که خواسته اصلاح طلبان است و در زمانی که اصلاح طلبان از صحنه قدرت خارج شدند و امروز سه قوه دارند همواره مورد توجه جریان اصلاحات بوده است؟ هدف اصولگرایان از طرح این موضوع در شرایط فعلی چیست؟

این موضوع امروز از سوی طیف منتسب به آقایان لاریجانی و حسن روحانی مطرح شده است. به نظر می رسد این افراد به ضرورت تغییر قانون اساسی پی برده اند. آنها به این نتیجه رسیدند که کاستی های قانون اساسی نیز بر آنها تأثیر گذاشته است. امروز که این موضوع با غرض ورزی مطرح می شود، به فضای سیاسی ایران کمک می کند تا به سمت تغییرات لازم در قانون اساسی حرکت کند. نکته مهم این است که بسیاری از قوانین مترقی در قانون اساسی فعلی هنوز اجرا نشده است. شاید اگر از امکانات موجود در قانون اساسی استفاده می شد، شرایط برای تغییرات جدی تری در قانون اساسی فراهم می شد. نکته مهم دیگر این است که تغییر قانون اساسی مستلزم اذن رهبری است و این که آیا قانون اساسی باید تغییر کند یا خیر، با ایشان است. اگر قانون اساسی نیاز به تغییر داشته باشد، ممکن است برخی ساختارهای اصولی مانند مجلس و ریاست جمهوری نیاز به تغییر داشته باشند. ممکن است نیاز باشد که دو مجلس یا ریاست جمهوری حذف شود و نخست وزیر جایگزین شود. اینها مسائل مهمی هستند که نیاز به بررسی بیشتر دارند. حتی می توان نتیجه گرفت که همان ساختارهای سیاسی ثابت مانده و نیازی به تغییر نیست. این مسائل مهم هستند و نمی توان به یکباره آن را حل کرد. اگر تغییری در قانون اساسی ایجاد شود، ابتدا باید مسئولان عالی رتبه جمهوری اسلامی به این نیاز و درک برسند تا بعد از ایجاد مقدمات آن صحبت کنیم. هیچکس نمی تواند با یک سخنرانی و یک مصاحبه قانون اساسی را تغییر دهد. حتی ممکن است تغییرات ایجاد شده از طریق مصاحبه و سخنرانی مشکلات جدیدی ایجاد کند و اصل ماجرا را زیر سوال ببرد.

اصلاح طلبان در چنین شرایطی چه رویکردی را در پیش خواهند گرفت؟

اگر اصلاح طلبان معتقدند قانون اساسی باید مطابق خواسته مردم تغییر کند، مطمئناً از چنین وضعیتی استقبال خواهند کرد. اصلاح طلبان تا زمانی که مبنای تغییر قانون اساسی قرار نگیرد از تغییر قانون اساسی حمایت نمی کنند، بلکه به دنبال استفاده از امکانات موجود در قانون اساسی هستند که تاکنون مورد غفلت قرار گرفته است. در چنین شرایطی، اگر نهادهای نظارتی سلیقه سیاسی را کنار بگذارند و بین جریان های سیاسی عدالت برقرار کنند، می توان به تغییرات مثبت قانون اساسی خوش بین بود. نکته دیگر اینکه تغییر برخی قوانین در مرحله بعدی قانون اساسی را تغییر می دهد. بارزترین نمونه آن قانون انتخابات است. بدون شک اگر قانون انتخابات به گونه ای تغییر کند که زمینه حضور جریان ها و احزاب سیاسی در انتخابات فراهم شود و محور تصمیم گیری ها برای آینده جامعه احزاب باشد، نیازی به تغییر قانون اساسی نخواهد بود. اما اگر به دنبال تغییرات ساختاری مانند عزل ریاست جمهوری و ایجاد نخست وزیری باشیم، نیاز به تغییر قانون اساسی وجود دارد. مسئله مهم اینجاست که این تغییر باید به تقویت نهادها و احزاب مدنی کمک کند. اگر قرار است تغییراتی ایجاد شود، این تغییرات باید بر نقش مهم احزاب و نهادهای مدنی در جامعه متمرکز شود.
با توجه به فضای سیاسی کشور و چشم انداز آینده، چقدر ظرفیت تغییرات مهمی مانند لغو ریاست جمهوری، مجلس دو مجلسی یا ایجاد نخست وزیری را دارد؟

اظهار نظر در مورد تغییر قانون اساسی تا زمانی که مقامات عالی کشور اعم از رهبری و قوای سه گانه به یک راه حل جامع و عملی برسند اتلاف وقت است. بر اساس قانون اساسی، کلید اصلاح قانون اساسی در دست رهبری است و باید برای این امر مجوز بدهد. وی به عنوان عالی ترین تصمیم گیرنده در جمهوری اسلامی پس از مشورت با شورای مناسبت یا سایر نهادهای نظام به این نتیجه رسید که قانون اساسی باید تغییر کند. با توجه به اینکه لغو ریاست جمهوری هزینه بر است و زمینه تقویت احزاب سیاسی را فراهم کرده است. در چنین شرایطی با کمک احزاب سیاسی می توان جامعه را برای مسائلی مانند عزل ریاست جمهوری آماده کرد. باید در نظر داشته باشیم که توجیه افراد برای سرنگونی ریاست جمهوری آسان نیست و پیچیدگی زیادی را می طلبد. یعنی در حالی که مخالفت های جدی در بین اصولگرایان وجود خواهد داشت. اگر بخواهیم به سمت تغییرات مهم و کلیدی که مورد نیاز است حرکت کنیم، ابتدا باید مواردی را تمرین کنیم. مثلاً با برگزاری رفراندوم دموکراسی را تمرین کنیم و ببینیم آیا در چنین شرایطی می توان مهمترین تغییرات را اندیشید یا خیر. به عنوان مثال، قانون انتخابات و رد صلاحیت هایی که در سال های اخیر رخ داده است ممکن است به رأی گذاشته شود. اگر این اتفاق بیفتد و ملاک نظر مردم باشد، بهتر است به مسائل بعدی بپردازیم.

دیدگاهتان را بنویسید