مقایسه کنایه آمیز مجلس و تیم ملی فوتبال توسط عباس عبدی

مقایسه کنایه آمیز مجلس و تیم ملی فوتبال توسط عباس عبدی

روز جدید عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاح طلب در یادداشت امروز خود در روزنامه اعتماد به تحلیل اوضاع سیاسی کشور می پردازد.

در این مقاله آمده است:

یکی از نمایندگان مجلس طرحی آرام و هماهنگ و منطبق با سایر امور کشور را مطرح کرده است. وی گفت: جوانان مؤمن و انقلابی زیادی داریم که جایگزین ورزشکارانی شوند که سرود ملی نمی خوانند. وزارت ورزش برای تغییر مومنان. بارها از استان های مختلف با من تماس گرفتند و گفتند ما جوانانی داریم که معتقد به اردو هستند و می خواهند در تیم ملی بازی کنند.

پس چرا برخی رشته ها به ویژه ورزش و تا حدودی هنر از این قاعده مستثنی هستند؟ و نه تنها انقلابیون در آن بازی می کنند، بلکه معتقدان و متدینین نیز بر اساس معیارهای رسمی در آن بازی می کنند؟ برعکس، می توان گفت که ویژگی های متضادی دارند. حتی برای این مشاغل تابعیت مضاعف را قبول می کنند چه برسد به اینکه در جای دیگری زندگی کنند. پس چرا در همه امور جز ورزش و تا حدودی هنر این استانداردها را به شدت رعایت می کنند.

این امر دو دلیل دارد؛ اولاً از نظر ساختار رسمی، ورزشکاران و هنرمندان در نقش مجریان یا کارگران یک برنامه هستند. پول می گیرند و کار می کنند و در نهایت سود به جیب کارفرما که دولت است می رود. آنها همیشه به عنوان ساختار رسمی مراسم عروسی و تدفین خدمت می کنند.

درست مانند استخدام یک لوله کش حرفه ای. در مورد شما فرقی نمی کند که انقلابی باشد یا مذهبی باشد یا نباشد. اگر می دانی که او شب قبل مست بوده، کاری به آن نداری. چرا؟ چون می آید و کارش را درست انجام می دهد و حقوقش را می گیرد و می رود. همه چیز واضح و قابل اندازه گیری است.

اگر یک مکانیک مؤمن و انقلابی بیاورند تا ماشین نماینده مجلس را تعمیر کند و نتواند آن را تعمیر کند، نه تنها پولی به او نمی دهند، بلکه طلب غرامت می کنند. در حالی که در مورد نمایندگی مجلس یا وزارت یا پست های مدیریتی چنین شفافیت و وضوحی وجود ندارد و یا می توان آن را لایه لایه پنهان و توجیه کرد زیرا این سمت ها به گونه ای تعریف نشده است که این افراد متعهد به انجام کار باشند. تعریف شده و وابسته به نتایج کار خود هستند بلکه موظف به اجرای دستورات مافوق و مجریان خود هستند.

دلیل دوم تفاوت در وضوح نتایج و چالش های ادعایی است، به گونه ای که حضور چند نفر انقلابی و متدین به جای ورزشکاران تیم ملی فوتبال، عواقب ناگوار ناکامی پس از ناکامی و گل های خورده زیاد خواهد بود. آشکار شود.

اصولا با چنین بازیکنانی نمی توان به جام جهانی رفت. بعد از ده دقیقه بازی، وقتی چند گل می خورند، قدرتشان را از دست می دهند و در وسط زمین فرو می ریزند. چنین تیمی باعث شرمساری ملی می شود، به همین دلیل در عرصه ورزش به گونه ای دیگر عمل می شود و افراد بر اساس شایستگی و عملکرد انتخاب می شوند و وقتی انتخاب بر این اساس بود دیگر در حیطه شخصی او نبود، خالکوبی او، رنگ مو و آرایش و حتی افکارش ربطی به او ندارد و مربیان بزرگ با حقوق بالا برایش آورده اند.

اما این کار یک مشکل اساسی دارد. رابطه ورزشکار با دولت کارگزار و کارفرما نیست که به میل خود او را اخراج یا تعلیق کند. ورزشکاران و هنرمندان در عین کسب درآمد و کار، محبوبیت هم پیدا می کنند و این محبوبیت بر دوش کارفرما نیز می افتد، زیرا اگر بین ادامه حضور ورزشکار در ورزش رسمی و این در خدمت کارفرما تفاوتی وجود داشته باشد. در حالی که محبوبیت را حفظ می کند، در اکثر موارد محبوبیت را ترجیح می دهند و از این مرحله می توان تضاد سیاست های رسمی را مشاهده کرد. ورزشکار و هنرمندی که دیگر مجری نیست، بلکه خودش کارفرما می شود.

از همه اینها که بگذریم، واقعیت بسیار بد این است که فاصله این مجلس و دولت با مجلس و دولتی که در رقابت آزاد تشکیل می شود، به اندازه فاصله تیم ملی موجود با تیمی است که انقلابی و مومن تشکیل می دهد. و بازیکنان مذهبی تفاوت نتایج این دو تیم یکسان است، حتی بیشتر. چرا که برای انتخاب یک ورزشکار انقلابی و متدین باید حداقل کمی فوتبال بلد باشد تا وارد تیم شود در حالی که در این رشته ها حتی نیازی به دانستن این حداقل ها ندارد.

دیدگاهتان را بنویسید