توصیه محمدرضا تاجیک به «بنیانگذاران وضع موجود»؛ حداقل زبانت را در دهانت بگذار

توصیه محمدرضا تاجیک به «بنیانگذاران وضع موجود»؛  حداقل زبانت را در دهانت بگذار

محمدرضا تاجیک نوشت: در این شرایط به صلاح مالک و کشور است که سازندگان شرایط کنونی حداقل زبانشان را بگیرند تا بوی زبان کپک زده و مضرشان آتشی به اعماق جهان نزند. زندگی مردم.

محمدرضا تاجیک در یادداشتی با عنوان «سیاست دیگر من آرزوست» برای روزنامه اعتماد نوشت:

1- زبان سیاسی امروز زبانی است مبتذل، زبانی است خشن و درشت، زبانی است که زبان شناسان آن را نمی دانند و نمی خواهند. زبان «نهگو» نقد و تغییر است. این زبان مدتی است که در گل و لای بوده است (اگر نگوییم از ابتدا در گل بوده است) و هیچ کس نتیجه ای از آن نمی بیند. میوه پوسیده از این درخت بی ریشه زبان سیاسی می روید. این زبان مانند گل وحشی است که محکوم به خشکسالی است و از مراقبت و محافظت از خار و خار محروم است، در دل بیابان، در سایه و بدون بهره نور، پوسیده می شود و می میرد.

شاید بچه گیاه و شاخه ای باشد که هنوز شکوفا نشده است چه برسد به برکات بالقوه اش. شاید خیلی پیر و فرسوده است یا از همان ابتدا پیر به دنیا آمده است. شاید زبانی بدوی و وحشیانه باشد. شاید زبانی بدون زبان باشد. شاید بد زبانی است. شاید زبان نامفهوم باشد. شاید کبرا مدت ها پیش زندانی شده و تبدیل به جسد شده است. هر چه هست، بسیاری از باورها و احساسات را شکسته است، بسیاری از وابستگی ها و اعتیادها را شکسته است.

هر روح لطیفی درد می کند. چنین زبانی نشان دهنده ضعف و ناتوانی است، از قدرت یک لبخند ساده، نوازش ملایم، سخنی مهربان، گوش شنوا، تمجید صادقانه، یا اندکی توجه و اخلاص ناتوان است. همیشه بوی دروغ و نیرنگ، باتلاق و فضولات می دهد: بوی اخته، زنا و زنا، و وقتی به حالت باکرگی، از خود، به کثیفی وجود خود، از این بو رهایی می یابد. لجبازی او در برابر تکرار اختلافات و شدن و نظم نو شدن، پالایش و تطهیر شدن. به عقیده فروید، وقتی پاک شد و با نظم، اخلاق و زیبایی همراه شد، تبدیل به تمدن می شود.

باید این زبان را خالص و شفاف کرد و این زبان را با زبان سیاست واقعی تلفیق کرد. پس سیاست تا زمانی که زبان خوب و نرم داشته باشد حیات و بقا دارد (لین). چنین زبانی قدرت شکستن لیوان را دارد و عطر آن قدرت جمع آوری مردم را دارد.

2- بارت به ما نشان داد که «وقتی مدفوع را می نویسیم، دیگر بو نمی دهد»، شاید اگر زبان سیاسی را با ادب و منطق نوشتاری آراسته کنیم (و در واقع آن را از مدفوع خود یا از خود مدفوع خود حذف کنیم) نبویدن تهذیب زبان سیاسی یک خود کنشی سیاسی، اخلاقی و زیبایی شناختی است. پس آن اقدام سیاسی امروز ما این است که زبان سیاسی را به بوی تعفن سیاست کپک زده بپوشانیم و آن را با «آن» و «آرایه» متفاوت آراسته کنیم.

این پالایش و آرایش باید مستمر و مستمر باشد و در هر شرایطی بتواند فوراً خود را با آداب و مقتضیات آن موقعیت وفق دهد. به عبارت دیگر، زبان بازیگران سیاسی امروز به شدت نیاز به شستشو دارد. درست مانند مردم روم و شاهزادگان آنها که صاحب بزرگترین امپراتوری روی زمین بودند و می خواستند آن را گسترش دهند و تداوم بخشند، آنها هیچ راهی مطمئن تر از بهبود زبان لاتین خود که در روزهای اولیه امپراتوری خام و غیر پیچیده بود، پیدا نکردند.

این زبان غنی قوانین روم را در بر گرفت و در سراسر قلمرو فتوحات آنها گسترش یافت. (NK به دومینیک لاپورت، تاریخ مدفوع؛ تبارشناسی موضوع مدرن). تصمیم گیرندگان امروزی ایران نیز مانند رومیان باید زبان سیاسی خود را سیراب کنند، آن را پرورش دهند و پروار کنند و از پیری آن جلوگیری کنند تا یکی پس از دیگری میوه دهد، خود بکارد و زمانی که برداشت شد، میوه اصیل آن باشد. متمایز از میوه نباید پیوند زده شود.

آنها باید زبان سیاسی خود را مانند سنگی گرانبها تیز کنند تا به قول مارکس در «ثبات اجتماعی» حرکت کالاها، شایسته شفافیت «سکه ناب» بازار باشد. لاکان می گوید: تمدن یعنی زباله، یعنی فاضلاب بزرگ. شاید بتوان در این عبارت زبان سیاسی را به جای تمدن گذاشت. از این منظر، سیاستمدار واقعی کسی است که فضولات/ پلیدی/ کپک را از زبان خودش بزداید. با بیانی الهام گرفته از این غزل از حسین المزاوی: برای نفس کشیدن عاشقانه باید به زبان دیگری فکر کرد / زبان دیگر باید به تعبیر دیگری فکر کرد / تا کی همین بهانه ها و وامغ ها این آری های خسته پیر هستند / باید دیگران دیوانه این بیابان باشند. فکر کن شاید برای رهایی سیاست از زخم زبان خودش، زبان و بیان دیگری برای آن ابداع کنی.

امروزه سیاست تنها در پرتو پرتو زبانی سیاست می تواند پوست خود را حفظ کند. به عبارت دیگر، می‌خواهم بگویم آنچه امروز به نام سیاست در ایران تجربه می‌کنیم، اگر بخواهد به شکل و ماهیت سیاست درآید، باید خود را از دغدغه واقعیت مبتذل کنونی رها کند، رویای دیگری را ببیند. زبان، بدون ترس از (کشتن، گذاشتن در خاک و کاشت گل و ریحان در خاک) همان باشد که هست، در یک کلام، اگر برای سیاست تاریخ کنونی یک رسالت و یک وظیفه تاریخی در نظر بگیریم، آن است. بدون شک ساخت زبانی است که امکان تصور سیاست و بیان دیگر و زبانی دیگر را فراهم می کند.

3- خوب است بدانیم همانطور که در اشعار ریگودا دیده می شود، «واج» یا «سخن راست» در میان مردان مذهبی (رهبران) ایران باستان از جایگاه و اهمیت زیادی برخوردار بوده است. بر اساس این اشعار، تنها نیت دینداران برای دستیابی به قوانین و مقررات ابدی و ابدی میترا ورونا کافی نیست، بلکه واج (گفتار صحیح) به نیت و قضاوت خدایان به دینداران سپرده شده است. آنگاه انسان متدین با هدایت صدا به مقام حکمت می رسد تا بتواند قبیله را رهبری کند.

و زیباتر است بدانیم که هرگاه بین «مذهب‌های» قبایل آریایی رقابت یا نبردی پیش می‌آمد، یکدیگر را متهم می‌کردند که توانایی «دیدن» و پذیرش قوانین و مقررات میترا ورونه را ندارند. و آنچه که «صدا» و گفتار خدایان نامیده می شود. آنها دیدند، این فقط ایده آنها بود، آنها متهم شدند. به عنوان مثال، پاراگراف های 7 و 8 کانتو 71 کتاب دهم به سرعت ناموزون روحی مردان مذهبی در صعود به وحی و دریافت کلام خدایان اشاره دارد: «آنها در سرعت روحشان با هم تفاوت دارند. چشم و گوش یکسان است برخی مانند کوزه هایی هستند که تا شانه یا دهان می آیند.

برخی دیگر مانند حوض آب هستند که در آن بدن خود را می شویند. وقتی متدینین و مراسم قربانی، یک ضربه فکری ناگهانی در دلشان جاری می‌شود، برخی (مذهبان) برخی دیگر را رها می‌کنند و آن‌هایی که عقب مانده‌اند و ادعای دینداری می‌کنند، در واقع در آنچه دیده‌اند گم می‌شوند. امروز مردان مذهبی سیاسی ما بیش از هر چیز به گوهر «واج» نیاز دارند. اما باید بدانند که «سخنرانی درست» زمانی مؤثر و کارآمد است که با «گفتار درست» همراه شود. زیرا لزوماً محتوای صحیح یک کلمه نیست که آن را در عمق ایمان مردم قرار می دهد، بلکه نحوه بیان آن کلمه صحیح است که صحت آن را در دل ها و جان ها جاری می کند.

علاوه بر این، آنها نباید تحت این تصور نادرست قرار گیرند که آنچه می گویند «درست» و هدیه ای از جانب خدایان است، بلکه باید صحت اظهارات سیاسی خود را از طریق صداهای مستقیم و غیرمستقیم جامعه مردمی از یک سو تأیید کنند. نتایج و بازخورد آن از طرفی آن را رها کنید. تا زمانی که روایت این دو «حق» (حق گفتار و گفتار درست) در عرصه سیاسی امروز جامعه ما محقق نشود، انتظار برای «سیاست درست و درست» سخت و بیهوده است.

در شرایط کنونی که جامعه در آشوب است و سیاست مانند باغی بی برگی و مزخرف است (به قول اخوان ثالث)، ناشایست و ناشایست صحبت کردن، هر لحظه مانند اخگر سوزان، روح و روان و احساس جامعه را از بین می برد. دامان خشم و نفرت و خشونت می افزاید. شاید در این شرایط به صلاح شاه و کشور است که دست اندرکاران اوضاع کنونی حداقل زبانشان را بگیرند تا بوی زبان کپک زده و مضرشان آتشی به اعماق جان مردم نزند.

دیدگاهتان را بنویسید