روایتی از فساد و فروپاشی پهلوی در رهایی

روایتی از فساد و فروپاشی پهلوی در رهایی

داستان رحیم کن در ایران دهه 50 می گذرد. اوج دوران اصلاحات عرضی در کشور، زمانی که رژیم پهلوی تصمیم گرفت قوانینی را برای حفظ خاک کشور و تقسیم آن وضع کند و سعی در کاهش شکاف طبقاتی – که البته بر خلاف آنچه تصور می شد – جامعه ایران را از هم جدا کند. به دو بخش مرفه و کاملا فقیر. نظام فئودالی خارج از شهرها در این دهه به اوج خود رسید. خانواده نایب سرحی در سریال رحیم کن مانند حکومت دهه آخر پهلوی است. خانواده ای که در اوج احساس قدرت اعضای خانواده اش از درون در حال فروپاشی است.

اقتصاد کاملاً وابسته ای که در روستا وجود دارد و تمام دالان های زندگی اقتصادی مردم روستا به اراده و تصمیمات خانواده نایب سرحی (بدهی همه اهالی روستا به نایب سرحی و وابستگی شدید به درآمد معدن و رها شدن کار پدران و اجدادشان).این قسمت کوچکی از ایران قبل از انقلاب است. از تنها کافه روستا که زیر نظر خانواده نایب سرحی اداره می شود تا معدنی که کارگران زیادی در آن کار می کنند و تحت حمایت نایب سرحی امرار معاش می کنند.

گزارشی از فساد و فروپاشی حکومت پهلوی

سازندگان این سریال قصد داشتند با شبیه سازی آب و هوا و موقعیت جغرافیایی، شرایط ایران را در مقیاسی کوچکتر به تصویر بکشند. همچنین در جغرافیای مبهم قرار دارد و به همان اندازه که معدن، کافه و روستا نزدیک هستند، شهر کاملاً قابل دسترسی است، نشانه دیگری از این کنار هم قرار گرفتن عمدی.

در این محیط و در حفره کوچکی از زندگی روستاییان می بینیم که کارگران مخفیانه گنجی پیدا می کنند تا بتوانند کار سخت را در معدن رها کنند و وابستگی خود را به این کار کاهش دهند. این کار ناموفق بود، و اگرچه باعث سختی کوتاه مدت برای خانواده خان شد، اما سود آن همه این گنج را بی ارزش کرد. در دهه های گذشته، طبقات پایین جامعه برای امرار معاش همیشه به دست اربابان خود چشم دوخته بودند.

رحیم کن در لایه های مختلف داستانش به وضوح مخالف نظام سرمایه داری زمانه است و این نظر در همه وقایع و شخصیت ها نمود پیدا می کند. تصویر یونس نمادی از شورش طبقه فرودست در برابر جریان سرمایه داری است. حمله نافرجام و تیراندازی او به یک کارمند دولتی در اپیزودهای اول این واقعیت را به خوبی نشان می دهد که جرقه های نارضایتی نسبت به رژیم پهلوی از مکان هایی در میان مردم زده می شود که چند نفر از افراد جامعه خود را از بقیه جدا کرده اند و غیره. خود و زندگی سرشار از رفاهی که تدارک دیده اند و عوام جامعه از آن محافظت کرده اند که حتی اجازه نزدیک شدن به آنها را هم ندارند.

سازندگان سریال رحیم کن فروپاشی خانواده نایب سورکی را به تصویر می کشند – ساختار نظام شاهنشاهی را اینجا بخوانید – و از وقایع اقتصادی فراتر می روند. دختر خانواده درگیر یک رابطه عشقی نافرجام با یک خواننده است (در تاریخ، عشق دختر محمدرضا شاه با یکی از خوانندگان مطرح آن زمان به طور رسمی در نشریات منتشر شد)، دختر خانواده پس از بی توجهی های فراوان سرانجام صاحب فرزند نامشروع در شکم شدند، خانواده برای پنهان کردن این رسوایی مجبور می شوند دختر را به عقد خدمتکار خانه درآورند تا در هر مهمانی این رسوایی کمتر مطرح شود.

جنبه های مختلف درام سازی در سریال رحیم کن البته در سینمای ایران بی سابقه است و نشانه هایی از آن را در درام های مختلف می توان یافت و نمی توان آن را تخطی از عادت سازندگان سریال دانست. در فیلم ابی ساخته زنده یاد حمید اسمه می بینیم که چگونه دختری با پسری از خانواده سنتی ازدواج می کند تا بارداری ناخواسته خود را پنهان کند و به نوعی این رسوایی را سرپوش بگذارد. ماجرای عشق دو برادر به یک دختر، اگرچه از منظر روایی نشان از عدم آگاهی در دهه تجربه شده در فیلم دارد، اما پیش از آن سریالی به نام «اولین شب آرامش» از تلویزیون ایران ساخته شد. که در آن عشق برادر به خواهر و از آن منظر نمی توان رحیم کن را سریالی ساختارشکن در درام سازی دید.

خانواده نایب سرحی در سریال رحیم کن نماد این واقعیت است که ملت ایران در دهه 50 و در اوج دورانی که دولت فکر می کرد در بهترین وضعیت است، از درون متلاشی شد.

قاسم جعفری در اواسط دهه 80 فیلمی به نام بازنده را هم ساخت. فیلمی که در آن یک زوج عاشق به دلیل همدستی یکی از دوستان نزدیک پسر از هم جدا می شوند و همان دوست صمیمی دختر را با تهدید و زور مجبور به ازدواج با او می کند. عاشقی قدیمی از سفری طولانی برمی گردد و زنی را که از نظر اخلاقی و عاطفی مال خود می داند از همسر قانونی خود می دزدد. در خلق چنین درامی، کل فضا به وضوح چیده شده است تا خوب از بد جدا شود. اما در همین فیلم بازنده ها، دیالوگی از زبان یک عاشق و آدم خوب روایت می شود که می توان آن را به سریال رحیم کن و شخصیت حاتم نایب سرخی تعمیم داد. مردی که به نظر می رسد در عشق، خانواده و حتی جامعه انواع بدی ها را انجام داده و مظلومیت او در پوسته بیرونی درام به خوبی به تصویر کشیده شده است. بازنده عاشق با بازی محمدرضا فروتن می گوید: در روزگاری که همه چیز اشتباه است، حتی درست بودن هم اشتباه است! (نقل به موضوع)

حالا داستان سریال رحیم کن. در روزگاری که مردم سعی می کردند خود را از شر نابرابری و فساد رژیم پهلوی در دهه 50 خلاص کنند، یافتن خیر و صلاح مانند رشد علف های هرز است. مثل حاتم نایب سحری!

دیدگاهتان را بنویسید